شما مخاطبان بگویید ،ناترازی اصلی در مصرف انرژی است یا شیوه ی مدیریت صاحب منصبان

انتشار تصویر ایلان ماسک در اتاق کارش سبب شد تا دوست عزیزی آن را به عنوان سوژه برای نوشتن مطلب پیشنهاد کند.اندازه ی اتاق و مطلبی که از قول ایلان ماسک ذیل عکس منتشر شده بود علیرغم سادگی واجد نکات قابل تاملی برای مدیران و سیاست ورزان کشور است.

سرمایه گذاری که تاثیرش بر اقتصاد دنیا از نقش کلیدی وی در شرکت صنایع هوافضایی اسپیس اکس و شرکت خودروسازی تسلا آغاز و در ادامه با شبکه ی اجتماعی اکس (توییتر سابق) و پایه گذاری شرکت بورینگ ایکس ای آی نیورالینک و … به عنوان یکی از ثروتمندترین  و تاثیرگذارترین افراد جهان در عرصه ی اقتصاد و…معرفی شد در اتاقی کوچک با میز و صندلی ساده به فعالیت روزانه اش در مقام مشاور ارشد رئیس جمهور آمریکا مشغول است.

فارغ از نگاه سیاسی یا باورهای مذهبی_اخلاقی وی عملکرد و رفتار ایلان ماسک مثال عینی عبارتِ شرف المکان بالمکین است.

بدون تردید موقعیت سیاسی _اجتماعی ماسک در ایالات متحده ی آمریکا مبین آن است که ارزش و اثرگذاری انسان ها وابسته به کارآیی و عملکرد ایشان در حوزه ی فعالیت شان بوده چنین انسانی قادر است به دور از تشریفات آنچنانی و تدارک اتاق کار مجلل و… به جایگاه و موقعیتی که در آن واقع شده ارزش و اعتبار دهد. 

امر واجب و قابل تاملی که لازم است هر انسانی در هر موقعیت و جایگاهی که قرار دارد به آن باور داشته و بنا بر چنین باوری به انجام تکالیف خویش قیام کند.بدون شک کامروایی و موفقیت در چنین فرضی دور از دسترس نبوده بلکه امری بدیهی و طبیعی قلمداد خواهد شد.

 رفتار و عملکرد ایلان ماسک با دارایی نزدیک به ۴۲۱ میلیارد دلار آمریکا را قیاس کنیم با برخی صاحب منصبان حکومتی که اندک زمانی پس از تصدی منصب وابسته به حکومت صاحب آنچنان مکنتی می شوند که تحصیل چنین مال و منالی از طریق صواب با هیچ چرتکه و ماشین حسابی قابل محاسبه نیست . تاسف آور آنکه دایره چنین تحولی محدود به شخص مورد نظر نشده بلکه وابستگان سببی و نسبی و حتی کارگر خدماتی و آبدارچی ایشان نیز از این سفره لقمه ی چرب و نرمی نصیب می برند.

اوایل دهه ی هفتاد که در مرکز تربیت معلم مشغول تحصیل بودم یک قِسم از این تحولات را به عینه دیدم ؛ کارمند دبیرخانه ی مرکز از سر یک اتفاق به نمایندگی مجلس در آمد و یکی دو سال پس از پایان دوره ی نمایندگی اش وی را در فرودگاه مهرآباد ملاقات کردم به این تصور که هنوز رفقای قدیمی را به خاطر دارد نزدیک شدم تا حال و احوال کنم… چند قدم مانده به جنابشان محافظان حضرت آقا پیش آمده و مانع ملاقات شدند پس از اصرار بنده و دادن نشانی اذن ملاقات داده شد نزدیکِ وی که شدم سر بنا گوش وی گذاشته گفتم ؛تا جایی که یادم هست می گفتی به زور کتک پدر و مادرت موفق شدی دیپلم بگیری حالا چطور شدی آقای دکتر!!  الان هم که نماینده مجلس نیستی این خدم و حشم برای چیست؟

علیرغم عوض شدن ریخت و رختش هنوز همان کارمند دبیرخانه بود لذا شرط کرد اگر به حرفش نمی خندم بگوید که چه کاره شده…

نقل موقعیت و جایگاه فعلی اش که تمام شد نتوانستم خودم را کنترل کنم و علیرغم شرط و قولی که داده بودم طوری قهقه سر دادم که کل سالن انتظار فرودگاه از خنده ی من متعجب نگاهم می کردند …

آقای دکتر در سمت مشاور فلان وزیر مشغول فعالیت بود و جالبی قضیه آنجا بود که خودش می گفت اصلا نمی دانم چطور به چنین سمتی منصوب شدم؟

نمونه ی دیگری از چنین وضعیتی را می توان در خبری دید که اخیرا مختصات آن در فضای مجازی منتشر شده ؛ فلان مجری تلویزیون که به تازگی در قامت نمایندگی مجلس در آمده هنوز عمر این موقعیت به یکسال نرسیده کل ظواهر زندگی اش دگرگون شده که یکی از این تحولات تغییر محل زندگی اش از منطقه ای حوالی جنوب شهر تهران به نقطه ای خوش و آب هوا در شمال تهران است!

بدون تردید هریک از شما مخاطبان عزیز با نمونه و مثالی از آنچه در توصیف برخی صاحب منصبان حکومتی بیان شد روبه رو شده دست کم برخی از ایشان را می شناسید و عطف به چنین امری این پرسش قابل تامل است که؛

ناترازی اصلی و اساسی را در چه می بینید؟در چگونگی مصرف انرژی یا نحوه ی چیدمان مدیران حکومتی و شیوه ی مدیریت ایشان؟!

برای پاراگراف پایانی یادداشت در پی مطلب قابل تامل و مرتبط با موضوع بودم که حکایت سلطان سنجر به ذهنم آمد ؛

سلطان سنجر را در آن وقت که به دست غزان گرفتار شده بود پرسیدند: علت چه بود که ملکی بدین وسعت و آراستگی که تو را بود چنین مختل شد؟

گفت: کارهای بزرگ به مردم خرد فرمودم و کارهای خرد به مردم بزرگ که مردم خرد کارهای بزرگ را نتوانستند کرد و مردم بزرگ از کارهای خرد عار داشتند و در پی نرفتند. هر دو کار تباه شد و نقصان به ملک رسید و کار لشگری و کشوری روی به فساد آورد.

وکیل دادگستری-شیراز