معرفی سریال دلدادگان

سریال «دلدادگان» یکی از اون مجموعه های تلویزیونی پربیننده و بحث برانگیز تلویزیون خودمونه که خیلی ها رو پای تلویزیون نشوند. این سریال به کارگردانی منوچهر هادی و تهیه کنندگی ایرج محمدی، سال ۱۳۹۷ روی آنتن شبکه سه رفت و با داستان پرکشش و بازیگرای کاربلدش، حسابی سر و صدا کرد. از همون اول که اومد، کلی مخاطب پیدا کرد، مخصوصاً به خاطر اینکه ماجرای سه نسل رو به هم گره زده بود و از دل یه عشق قدیمی، کینه ای بزرگ درمی آورد.

راستش را بخواهید، «دلدادگان» فقط یه سریال عاشقانه ساده نبود؛ در کنار درام قوی و پر رمز و رازش، به مسائل مهم اجتماعی مثل اعتیاد و فساد اقتصادی هم پرداخت. چیزی که این سریال رو از بقیه متمایز می کرد، ساختار روایت سه فصلش بود که مدام بین گذشته و حال در رفت و آمد بود. البته، پایان بندیش هم حسابی بحث برانگیز شد و کلی حرف و حدیث پشت سرش آورد. اگه شما هم از اون دسته آدم هایی هستید که دنبال یه سریال ایرانی با کلی اتفاقای غیرمنتظره و شخصیت های پیچیده اید، یا شاید هم دلتون می خواد دوباره غرق در دنیای «مالک»، «فرزانه» و «افسانه» بشید، این مقاله یه راهنمای کامل و جامع برای شماست. قراره اینجا همه چی رو از سیر تا پیاز «دلدادگان» براتون بگیم؛ از ماجرای تغییر اسمش تا جزئیات داستان، بازیگرا، و اون حواشی ای که آخر سر باعث شد خیلی ها از کوره در برن.

همه چیز درباره سریال دلدادگان: از اسم تا عوامل تولید

سریال «دلدادگان» از اون پروژه های بزرگی بود که با دقت و وسواس زیادی ساخته شد. این مجموعه که محصول سیما فیلمه، بالاخره بعد از مدت ها انتظار، توی سال ۱۳۹۷ مهمون خونه های مردم شد و تونست یه عالمه بیننده رو جذب خودش کنه.

دلدادگان یا پاهای بیقرار؟ ماجرای تغییر نام

شاید براتون جالب باشه که بدونید اسم اولیه این سریال اصلاً «دلدادگان» نبود! اولش قرار بود با اسم «پاهای بیقرار» روی آنتن بره و حتی خیلی ها هم این اسم رو شنیده بودن. اما درست تو لحظه های آخر و قبل از پخش، به دلایلی که هیچ وقت به طور کامل توضیح داده نشد، تصمیم گرفتن اسمش رو عوض کنن و گذاشتن «دلدادگان». این تغییر نام خودش یکی از اولین حواشی این سریال بود که البته خب، خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد چون ماجرای اصلی هنوز شروع نشده بود. اما خب، همین نشون میده که حتی قبل از پخش هم این سریال قصه های خودش رو داشته!

تیم رویایی پشت صحنه: کارگردان، نویسنده و تهیه کننده

وقتی یه سریال اینقدر گل می کنه، حتماً یه تیم حرفه ای پشتش بوده. کارگردانی «دلدادگان» رو منوچهر هادی به عهده داشت. هادی قبلاً هم با کارگردانی سریال هایی مثل «عاشقانه» و فیلم هایی مثل «آینه بغل» نشون داده بود که نبض مخاطب رو می شناسه و می دونه چطور یه قصه رو جذاب روایت کنه. تهیه کننده سریال هم ایرج محمدی بود که تجربه های زیادی تو ساخت مجموعه های تلویزیونی داشت. نویسندگی کار هم به عهده مهدی محمدنژادیان و بابک کایدان بود که تونستن یه داستان پر از گره و پیچش رو خلق کنن. ژانر این سریال هم درام، خانوادگی و اجتماعی بود، که خب، می دونیم این ژانرها همیشه تو تلویزیون ایران طرفدارهای خاص خودشون رو دارن.

فیلمبرداری «دلدادگان» از ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ شروع شد و تا ۱۰ تیر ۱۳۹۷ ادامه داشت. یعنی تقریباً یه سال تمام، تیم تولید مشغول ساخت این سریال بودن. این سریال در ۶۰ قسمت ساخته شد که به سه فصل تقسیم می شد و قرار بود از شبکه سه سیما پخش بشه. البته بگم که بعد از پخش اولش، سریال چندین بار از شبکه آی فیلم هم بازپخش شد و هر بار هم کلی بیننده داشت. مثلاً تو آبان ۱۳۹۸، مهر و آبان ۱۴۰۰ و بهمن و اسفند ۱۴۰۲ دوباره از آی فیلم پخش شد. این یعنی مردم دوستش داشتن و می خواستن دوباره ببیننش.

آهنگ تیتراژ: محمد اصفهانی و حال و هوای سریال

یکی از چیزایی که خیلی به جذابیت و ماندگاری یه سریال کمک می کنه، موسیقی متنش، مخصوصاً آهنگ تیتراژشه. آهنگ تیتراژ «دلدادگان» با صدای محمد اصفهانی، از همون اول که پخش شد، حسابی به دل نشست. صدای گرم و پر احساس اصفهانی، فضای دراماتیک و گاهی غمگین سریال رو خیلی خوب تکمیل می کرد و تا مدت ها ورد زبون مردم بود. این آهنگ هم مثل یه مهر تایید دیگه، به موفقیت بیشتر «دلدادگان» کمک کرد.

«دلدادگان» نه تنها یه داستان جذاب داشت، بلکه با حواشی غیرمنتظره و پایان بندی خاصش، برای همیشه تو ذهن خیلی از ماها موند.

سفری در دل داستان دلدادگان: فصل به فصل با اتفاقات پرپیچ وخم

داستان «دلدادگان» یه جورایی مثل یه پازل چندبعدی می مونه که تکه های مختلفش در زمان های مختلف پخش شدن. کلیت قصه درباره رویارویی و کینه دو خانواده در طول زمانه؛ از قبل انقلاب و دهه های ۵۰ و ۶۰ شروع میشه و تا عصر حاضر ادامه پیدا می کنه. تو این بین، سریال به مسائل اجتماعی مهمی مثل اعتیاد، فساد اقتصادی، و چالش های تربیت فرزندان هم می پردازه. شخصیت ها هم که پر از فراز و نشیب و پیچیدگی هستن و مدام با تصمیماتشون، سرنوشت خودشون و بقیه رو عوض می کنن.

فصل اول: ریشه های کینه در گذشته

فصل اول سریال، ما رو پرت می کنه به گذشته، به سال های قبل از انقلاب و روزهای پر فراز و نشیب دهه های ۵۰ و ۶۰. شخصیت های اصلی تو این فصل، فرزانه زندی جوان (با بازی لیندا کیانی)، مالک پورسلیم جوان (با بازی آرش مجیدی)، نادر سلیمان پور (با بازی حمید گودرزی) و مرضیه (با بازی سمیرا حسن پور) هستن.

فرزانه یه دختر جاه طلب و پر از آرزوهای بزرگه که عاشق یه پسر ساده دل و البته جاهل مسلک به اسم مالک میشه. مالک هم تو همین گیر و دار عشقی، با یه گروه انقلابی آشنا میشه و شروع می کنه به همکاری باهاشون. اما درست تو همین زمان، یه شخصیت دیگه وارد ماجرا میشه: نادر سلیمان پور. نادر که ظاهرش یه شیرینی فروشه، در اصل یه مأمور امنیتی وابسته به ساواکه و اون هم دل به فرزانه میبنده. حالا فکرش را بکنید، یه مثلث عشقی پر از پنهان کاری و جاه طلبی شکل می گیره.

نادر برای اینکه به فرزانه برسه، مالک رو لو میده و باعث میشه مالک دستگیر و به سیستان تبعید بشه. فرزانه هم که از بازگشت مالک ناامید شده و دنبال جاه طلبی هاشه، دست از مالک می کشه و جواب مثبت میده به عشق نادر و باهاش ازدواج می کنه. از اون طرف، مرضیه که اولش از مالک خوشش نمیومده، بعد از اینکه می فهمه اون انقلابی بوده، کم کم بهش علاقه مند میشه و باهاش ازدواج می کنه. همین جا بود که اولین جرقه کینه فرزانه از مرضیه زده میشه و این کینه، پایه و اساس خیلی از اتفاقات بعدی سریال رو تشکیل میده.

بعد از انقلاب، نادر که سعی می کنه خودشو انقلابی جا بزنه، موفق نمیشه و سوابق امنیتی و قاچاقش توسط دوستان سپاهی مالک لو میره. شب دستگیری نادر، مالک برای حفظ آبروی اون و خانوادش میره به خونه شون. اما نادر خونه رو آتیش میزنه تا با خانوادش فرار کنه، ولی فقط موفق میشه همسرش رو نجات بده. تو اون شب، خواهر فرزانه و برادر نادر هم که با هم ازدواج کرده بودن، تو خونه نادر بودن و تو آتیش میسوزن. فرزانه هم که فکر میکنه نادر هم مرده، کینه مرگ همسر و فرزندش رو از مالک به دل می گیره. بعدش، عنایت برزگر (با بازی مجید پتکی) که دوست نادر بود، به فرزانه کمک می کنه و با پول و طلاهای نادر، ثروت زیادی به دست میارن. مالک و مرضیه هم صاحب یه دختر به اسم بهار میشن، اما فرزانه که حالا اسمش رو به افسانه مشکات تغییر داده و همه فکر می کنن مرده، برای انتقام، دختر اون ها رو می دزده و اسمش رو ارغوان میذاره. از اون طرف، مالک و مرضیه هم پسر فرزانه، سهیل رو از آتیش سوزی نجات داده بودن و بزرگش کرده بودن، و اسمش رو امیر گذاشته بودن. ولی افسانه که از زنده بودن پسرش بی خبره، همچنان به فکر انتقامه و این انتقام گیری تو فصل های بعدی هم ادامه پیدا می کنه.

فصل دوم: بازگشت به دهه ۵۰ و ۶۰

یکی از قسمت های جالب «دلدادگان»، فصل دومش بود که بر خلاف انتظار، به جای ادامه داستان در زمان حال، ما رو دوباره به گذشته و دهه های ۵۰ و ۶۰ برمی گردوند. هدف از این فصل، توضیح ریشه های کینه و خصومت افسانه (همون فرزانه بزرگسال) نسبت به خانواده مالک بود. تو این فصل، بیننده می تونست دقیقاً ببینه که چرا و چطور این کینه های عمیق شکل گرفتن و چه اتفاقاتی تو گذشته باعث شده که افسانه تا این حد به دنبال انتقام باشه. در واقع این فصل، یه جور پازل رو برای مخاطب کامل می کرد و به سؤالات زیادی درباره گذشته شخصیت ها جواب می داد.

فصل سوم: انتقام در زمان حال و پایان بحث برانگیز

فصل سوم، داستان رو به زمان حال برمی گردونه و نقطه اوج اتفاقات و گره گشایی هاست. اینجا با افسانه مشکات (با بازی پانته آ بهرام) روبرو میشیم که حالا یه زن قدرتمند و ثروتمنده و با نقشه های انتقام جویانه برمی گرده. نسل جوان تر قصه هم تو این فصل وارد میشن: امیر پورسلیم (با بازی سامان صفاری)، ارغوان مشکات (با بازی سانیا سالاری)، حدیث پورسلیم (با بازی ملیکا شریفی نیا) و هاتف برزگر (با بازی شاهرخ استخری).

افسانه به عنوان رئیس یه شرکت پول شویی، با یه نقشه وارد زندگی خانواده مالک میشه. امیر پورسلیم، پسر مالک و مرضیه که حالا بزرگ شده و یه مأمور اطلاعاتیه، برای بررسی خلاف های شرکت افسانه، خودش رو به عنوان یه حسابدار ساده وارد اون شرکت می کنه. افسانه که متوجه میشه امیر پسر مالک هست، تصمیم می گیره برای انتقام، بهش نزدیک بشه و حتی از دخترش ارغوان (که در واقع دختر واقعی مالک و مرضیه است ولی خودش خبر نداره) می خواد که وانمود کنه عاشق امیره. ارغوان هم نامزدش هاتف رو راضی می کنه که برای مدت کوتاهی این بازی رو انجام بده.

افسانه می خواست اسناد شرکت رو به اسم امیر کنه، اما امیر که آگاه به اتفاقات شرکت بود، قبول نمی کنه. رفته رفته امیر متوجه میشه که عشق ارغوان بهش یه بازی بوده، اما در همین حین، ارغوان واقعاً دلباخته امیر میشه و امیر هم محبت واقعی ارغوان رو می بینه و عاشقش میشه. تو این مدت، افسانه حسابی زندگی خانواده مالک رو از هم می پاشه. مثلاً حدیث، دختر مالک و مرضیه، نامزدش پارسا (با بازی علی سخنگو) رو از دست میده چون افسانه کاری می کنه که مادر پارسا (با بازی افسانه چهره آزاد) که به خاطر یه قتل غیرعمد تو زندانه، به شرط رها کردن حدیث، آزاد بشه. افسانه حتی کارمندش نوشین الماسی (با بازی رویا میرعلمی) رو می فرسته تا حامد، پسر کوچک تر مالک که یه نابغه است، رو معتاد قرص کنه.

خلاصه، وقتی خانواده مالک حسابی به هم ریخته، افسانه قصد فرار داره. هاتف هم که حس می کنه افسانه سرش کلاه گذاشته، برای رسیدن به ارغوان قصد کشتن امیر رو می کنه. عنایت، دوست قدیمی نادر و عاشق افسانه، فکر می کرد افسانه باهاش ازدواج می کنه و بهش تو مهار هاتف کمک می کرد، اما اون هم سرش کلاه رفته بود. نوشین هم که عذاب وجدان می گیره، میره پیش مرضیه و مالک و همه چیز رو لو میده.

تو قسمت های آخر، هاتف، امیر و ارغوان رو به یه جای دور میبره تا امیر رو بکشه. مالک و مرضیه هم با افسانه درگیر میشن و افسانه تو اوج درگیری اعتراف می کنه که کیه و ارغوان دختر اون هاست. اینجا بود که متوجه میشه امیر هم پسر خودش بوده. قرار بود طبق فیلمنامه اصلی، وقتی هاتف داره امیر رو می کشه، افسانه خودش رو فدا کنه و به جای امیر کشته بشه، اما به خاطر اتفاقاتی که سر صحنه پیش میاد و جدایی پانته آ بهرام، هاتف به ارغوان شلیک می کنه تا امیر رو تو حسرت بذاره. در نهایت هاتف هم کشته میشه و ارغوان به کما میره. افسانه هم در حال فرار دستگیر میشه. مالک و مرضیه دوباره به زندگی عادی برمی گردن، پارسا برمی گرده پیش حدیث و حال حامد هم خوب میشه. امیر هم زندگیش رو کنار مالک و مرضیه ادامه میده و منتظر میمونه تا ارغوان به زندگی برگرده. این تغییر ناگهانی تو پایان بندی سریال، حسابی مخاطبا رو ناراضی کرد.

چهره های ماندگار: بازیگران و نقش هایشان در دلدادگان

یکی از دلایل اصلی موفقیت «دلدادگان»، تیم بازیگری قوی و حرفه ای اون بود. از بازیگرای قدیمی و باتجربه گرفته تا چهره های جوان و با استعداد، همه و همه نقش خودشون رو خیلی خوب ایفا کردن. مخصوصاً اینکه بعضی از نقش ها، هم ورژن جوانی داشتن و هم بزرگسالی، که انتخاب بازیگر برای هر دو دوره، کار سختی بود ولی به خوبی از پسش براومده بودن. بیاید نگاهی بندازیم به بازیگرای اصلی و نقش هایی که تو این سریال بازی کردن:

بازیگر	نقش	توضیحات
لیندا کیانی	فرزانه زندی (جوانی)	دختری جاه طلب که دلباخته مالک می شود.
پانته آ بهرام	افسانه مشکات/فرزانه زندی (بزرگسالی)	زنی ثروتمند و کینه جو که برای انتقام برمی گردد.
آرش مجیدی	مالک پورسلیم (جوانی)	جوانی انقلابی که درگیر مثلث عشقی می شود.
مسعود رایگان	مالک پورسلیم (بزرگسالی)	پدر خانواده پورسلیم در زمان حال.
سمیرا حسن پور	مرضیه (جوانی)	دوست فرزانه که بعدها همسر مالک می شود.
مهرانه مهین ترابی	مرضیه (بزرگسالی)	مادر خانواده پورسلیم در زمان حال.
حمید گودرزی	نادر سلیمان پور	مأمور ساواک که عاشق فرزانه می شود.
شاهرخ استخری	هاتف برزگر	پسر عنایت و نامزد ارغوان.
سامان صفاری	امیر پورسلیم	پسر خوانده مالک و مرضیه، مأمور اطلاعات.
سانیا سالاری	ارغوان مشکات	دختر افسانه (در واقع دختر مالک و مرضیه).
ملیکا شریفی نیا	حدیث پورسلیم	دختر مالک و مرضیه.
رویا میرعلمی	نوشین الماسی	کارمند افسانه که درگیر نقشه های او می شود.
افسانه چهره آزاد	رؤیا	مادر پارسا.
مجید پتکی	عنایت برزگر	دوست نادر و عاشق افسانه.
علی سخنگو	پارسا اسکویی	نامزد حدیث.
سیروس همتی	سید ابوالقاسم طباطبایی (سید)
پویا کرمی	حامد پورسلیم	پسر کوچک تر مالک و مرضیه.
مهدی صبایی	قاسم
افسانه ناصری	عزیز

خب، این لیست فقط شامل بازیگران اصلی و مهم بود. خیلی از بازیگران دیگه هم تو این سریال نقش آفرینی کردن که همه شون به جذابیت داستان کمک کردن. انصافاً باید گفت که انتخاب بازیگرا برای نقش های جوانی و بزرگسالی خیلی خوب انجام شده بود و این هم یکی از نقاط قوت سریال به حساب میاد.

پشت پرده دلدادگان: حواشی، نقدها و بازتاب اجتماعی

هر سریال پربیننده ای، یه سری حاشیه هم پشت خودش داره و «دلدادگان» هم از این قاعده مستثنی نبود. مخصوصاً حواشی مربوط به پایانش، حسابی جنجالی شد و تا مدت ها نقل محافل بود.

تغییر نام سریال: از پاهای بیقرار تا دلدادگان

اولین حاشیه، همون بحث تغییر نام سریال از «پاهای بیقرار» به «دلدادگان» بود. این اتفاق درست قبل از پخش افتاد و خیلی ها رو متعجب کرد. هرچند که دلایل رسمی و شفافی برای این تغییر ارائه نشد، اما خب، به هر حال این اولین قدم در مسیر حاشیه ساز شدن این سریال بود. یه جورایی انگار از همون اول قرار بود «دلدادگان» با سورپرایزهای ناگهانیش ما رو شوکه کنه!

ماجرای جدایی پانته آ بهرام و تغییر پایان داستان

اوج حواشی سریال، مربوط به قسمت های پایانی و جدایی ناگهانی پانته آ بهرام، بازیگر نقش «افسانه مشکات»، از پروژه بود. پانته آ بهرام تو نقش «افسانه» حسابی گل کرده بود و نقشش رو به قدری خوب بازی می کرد که مخاطب واقعاً باهاش ارتباط برقرار کرده بود. اما یهو خبر رسید که ایشون دیگه تو سریال نیستن!

ظاهراً این جدایی به خاطر اختلاف های مالی بین بازیگر و تهیه کننده اتفاق افتاده بود. می دونید، گاهی وقت ها تو پروژه های بزرگ سینمایی و تلویزیونی، ممکنه سر مسائل مالی یا برنامه ریزی مشکلاتی پیش بیاد که باعث جدایی یه بازیگر بشه. ولی خب، وقتی این اتفاق تو لحظه های آخر یه سریال پربیننده میفته و نقش اون بازیگر هم یه نقش کلیدیه، داستان کاملاً فرق می کنه.

با جدایی پانته آ بهرام، تیم نویسندگی مجبور شدن کل فیلمنامه قسمت های آخر رو تغییر بدن. این تغییر ناگهانی باعث شد که پایان داستان اون چیزی نباشه که از اول برای اون طراحی شده بود. همین هم حسابی مخاطبا رو ناراضی کرد و موجی از انتقادها رو به سمت سریال سرازیر کرد. خیلی ها می گفتن پایانش عجولانه و بی منطق بوده و آب رفتن داستان رو به وضوح حس می کردن. کارگردان و تهیه کننده هم تو مصاحبه هاشون به این موضوع اشاره کردن و گفتن که چقدر این اتفاق روی روند داستان گویی شون تأثیر گذاشته. این موضوع هنوز هم که هنوزه، وقتی صحبت از «دلدادگان» میشه، به عنوان یه نقطه ضعف بزرگ مطرح میشه.

جدایی پانته آ بهرام از سریال «دلدادگان» تو قسمت های آخر، نه تنها داستان رو تغییر داد، بلکه حسابی دل مخاطبان رو به درد آورد و جنجالی شد.

بازخوردهای مردم و منتقدان: نقاط قوت و ضعف

«دلدادگان» مثل خیلی از سریال ها، هم نقاط قوت داشت و هم نقاط ضعف. از نقاط قوتش میشه به بازی های درخشان بازیگرها، مخصوصاً پانته آ بهرام و مسعود رایگان، و کشش داستانی قوی تو فصول اولیه اشاره کرد. داستان پر از گره بود و آدم رو کنجکاو می کرد که ببینه چی میشه. پرداخت به ماجراهای گذشته و حال به صورت موازی هم از نظر خیلی ها جذاب بود.

اما خب، نقاط ضعفش هم کم نبود، که مهمترینش همون پایان بندی عجولانه و بی منطقش بود که گفتم. بعضی ها هم به یه سری ابهامات داستانی و غیرمنطقی بودن بعضی اتفاقات اعتراض داشتن. اما با همه این حرف ها، «دلدادگان» تونست برای مدتی بحث داغ خیلی از جمع ها باشه و این خودش نشونه موفقیت نسبی یه سریاله.

سریال دلدادگان و آینه اجتماع: اعتیاد، فساد و تربیت فرزند

یکی از چیزایی که «دلدادگان» رو از یه سریال درام صرف جدا می کرد، پرداختش به مسائل اجتماعی مهم بود. این سریال به طور مستقیم و غیرمستقیم به موضوعاتی مثل اعتیاد و آسیب هاش تو خانواده ها، فساد اقتصادی و پول شویی تو شرکت های بزرگ، و البته چالش های تربیت فرزندان تو خانواده های ایرانی می پرداخت. این که چطور تصمیمات پدر و مادر تو گذشته، میتونه روی آینده و سرنوشت فرزندانشون تأثیر بذاره، تو این سریال به خوبی نشون داده شد. این ویژگی باعث شد «دلدادگان» فقط یه سرگرمی نباشه و جنبه آموزشی و تلنگرگونه هم داشته باشه.

«دلدادگان» فقط یک درام عاشقانه نبود؛ با روایت چالش هایی مثل اعتیاد و فساد اقتصادی، آینه ای از معضلات جامعه بود.

نتیجه گیری: چرا دلدادگان هنوز در یادهاست؟

خب، رسیدیم به پایان راهنمای جامع «معرفی سریال دلدادگان». همون طور که دیدید، این سریال با همه فراز و نشیب ها، نقاط قوت و ضعف و حواشی که داشت، تونست جایگاه خاصی تو تلویزیون ایران پیدا کنه. داستان پرپیچ وخم، بازیگران مطرح و حرفه ای، و البته اون جنجالی ترین بخشش یعنی پایان بندی غیرمنتظره، همه و همه دست به دست هم دادن تا «دلدادگان» برای همیشه تو ذهن مخاطب ایرانی بمونه.

این سریال نشون داد که یه درام خانوادگی، اگه درست و حسابی پرداخته بشه، چقدر میتونه مردم رو جذب خودش کنه و حتی اون ها رو درگیر مسائل و مشکلات شخصیت ها بکنه. «دلدادگان» نه فقط یه قصه عاشقانه و انتقامی بود، بلکه یه جورایی آینه ای از جامعه و مسائل اون زمان هم به حساب میومد.

اگر تا حالا این سریال رو ندیدید، پیشنهاد می کنم یه بار بهش فرصت بدید. شاید پایانش اون چیزی نباشه که انتظار دارید، ولی قول میدم که مسیر داستان و اتفاقات جذابش شما رو میخکوب میکنه. و اگه هم قبلاً دیدید، حتماً با خوندن این مقاله، یه بار دیگه خاطراتتون زنده شد.

نظر شما درباره سریال دلدادگان چیه؟ کدوم بخشش برای شما جذاب تر بود و چه حسی نسبت به پایانش داشتید؟ خوشحال میشم نظراتتون رو بدونم.