خلاصه کتاب با هر دو طرف مغزتان بنویسید | هنریت کلاوسر

خلاصه کتاب با هر دو طرف مغزتان بنویسید | هنریت کلاوسر

خلاصه کتاب با هر دو طرف مغزتان بنویسید! ( نویسنده هنریت کلاوسر )

کتاب «با هر دو طرف مغزتان بنویسید!» اثر هنریت کلاوسر، به شما یاد می دهد که چطور با جداسازی مرحله نوشتن و ویرایش و استفاده درست از نیمکره های مغز، بر اضطراب نوشتن و بلوک نویسنده غلبه کنید و به راحتی ایده هایتان را روی کاغذ بیاورید. این کتاب راهنمای جامعی برای هر کسی است که می خواهد مهارت نویسندگی اش را متحول کند.

تا حالا شده موقع نوشتن یهو حس کنید کلمات توی ذهنتون گیر کردن؟ یا شاید می خواهید چیزی بنویسید، اما انگار یه نیروی غریبه هی شما رو به تعویق انداختن دعوت می کنه؟ این حس غریب و ناخوشایند، همون «بلوک نویسنده» معروفه یا ترس از صفحه خالی. خیلی از ما این تجربه رو داشتیم، چه دانشجو باشیم، چه یه کارآفرین که دنبال نوشتن یه پروپوزال عالیه، یا حتی یه نویسنده حرفه ای که می خواد شاهکار بعدی اش رو خلق کنه.

هنریت کلاوسر، با کتاب فوق العاده اش، «با هر دو طرف مغزتان بنویسید!»، اومده تا نشون بده این چالش ها فقط تو ذهن ما نیستن و راه حل های علمی و عملی دارن. ایشون اعتقاد داره مشکل اصلی ما اینه که می خواهیم همزمان هم بنویسیم و هم ویرایش کنیم. یعنی در واقع داریم از دو بخش مختلف مغزمون در یک زمان برای یه کار واحد استفاده می کنیم و این میشه که مغز سوت می کشه و ما گیر می کنیم! این مقاله قرار نیست فقط یه معرفی ساده باشه؛ قراره یه راهنمای کامل و کاربردی باشه که بهتون کمک کنه با آموزه های این کتاب، قفل نویسندگی تون رو باز کنید و از شر بلوک نویسنده برای همیشه خلاص بشید.

هنریت کلاوسر: نویسنده ای که راه را نشان می دهد

آشنایی با خالق اثر

هنریت کلاوسر (Henriette Anne Klauser)، یه اسم آشنا و معتبر تو دنیای نویسندگی و آموزش مهارت های نوشتن محسوب میشه. ایشون دکترای ادبیات انگلیسی داره و سال هاست که تو دانشگاه های مختلف تدریس می کنه. اما چیزی که ایشون رو از بقیه متمایز می کنه، کارگاه های عملی و پرطرفداریه که سالانه برگزار می کنه. کلاوسر نه فقط یه آکادمیسین، بلکه یه معلم کاربردیه که چالش های واقعی نویسنده ها رو می شناسه و راه حل های واقعی هم براشون داره.

شاید یکی از معروف ترین کتاب های دیگه اش که تو ایران هم خیلی طرفدار داره، «بنویس تا اتفاق بیفتد» باشه. این کتاب ها نشون میدن که کلاوسر فقط به چگونه نوشتن اهمیت نمیده، بلکه به چرا نوشتن و چگونه نوشتن می تواند زندگی مان را تغییر دهد هم عمیقاً فکر کرده. آثارش همیشه روی توانمندسازی افراد برای بیان خودشون و رسیدن به اهدافشون از طریق کلمات تمرکز داره.

چرا با هر دو طرف مغزتان بنویسید!؟

فکر می کنید این کتاب یه کتاب آموزش نویسندگی معمولیه؟ اصلا و ابدا! این کتاب نتیجه سال ها تجربه و صدها کارگاه موفقه که کلاوسر با افرادی از هر قشری برگزار کرده. آدم هایی که با اضطراب نوشتن دست و پنجه نرم می کردن، از دانشجوها و پژوهشگرها گرفته تا نویسنده های حرفه ای و صاحبان کسب و کار. این کتاب، اضطراب نوشتن رو نه یک تقدیر محتوم، بلکه یک مشکل قابل درمان معرفی می کنه و دقیقاً همینجاست که فرق می کنه.

«شگفت انگیز… نه تنها مفتون کننده است بلکه بسیار برای دانشجویان بخش نوشتار من کمک کننده و توانمندساز است. نویسنده نه تنها مطالب را قابل دسترس و دلپذیر ارائه کرده، بلکه در کنار این ها خوشایند هم هست.» – San Diego State

همونطور که این نقل قول هم نشون میده، رویکرد کلاوسر یه رویکرد کاملاً کاربردی و دوست داشتنیه. ایشون به جای پیچیده کردن مفاهیم، سعی می کنه اون ها رو به زبانی ساده و قابل فهم برای همه ارائه بده تا هر کسی، صرف نظر از سطح تجربه اش، بتونه از آموزه هاش بهره ببره و بهترین نوشته خودش رو تولید کنه. این کتاب، یه نقشه راهه برای اینکه از شر تعلل خلاص بشیم و با اعتماد به نفس قلم بزنیم.

سنگ بنای کتاب: جداسازی نگارش و ویرایش

تئوری نیمکره های مغز در عمل

خب، می رسیم به ایده اصلی و قلب تپنده این کتاب: جداسازی نگارش و ویرایش. هنریت کلاوسر میگه مغز ما دو تا نیمکره داره که هر کدوم وظایف متفاوتی رو به عهده دارن. نیمکره راست مغز، اون بخش خلاق، شهودی و هنرمند ماست. جاییه که ایده ها جوونه می زنن، داستان ها شکل می گیرن و کلمات آزادانه و بدون هیچ فیلتری روی کاغذ میان. این بخش از مغز، عاشق پرواز و رهایی، بدون قضاوت و قانون.

اما نیمکره چپ مغز ما، یه مدیر مسئول و حسابگره. این بخش وظیفه داره منطق رو بررسی کنه، ساختار رو منظم کنه، گرامر رو چک کنه، کلمات رو با دقت انتخاب کنه و در نهایت، یه ویرایش حسابی روی متن انجام بده. حالا فکر کنید چی میشه اگه بخواهیم همزمان که بخش خلاق مغزمون داره ایده تولید می کنه، بخش منطقی و منتقدمون هم مدام بیاد و بگه این خوب نیست، اون جمله اشتباهه، چرا این کلمه رو انتخاب کردی؟؟ دقیقاً همینجاست که بلوک نویسنده شکل می گیره. وقتی این دو تا بخش مغز رو با هم قاطی می کنیم، مثل اینه که همزمان هم بخواهیم یه ماشین رو گاز بدیم و هم ترمز بگیریم؛ نتیجه اش میشه توقف و ناامیدی.

رهایی بخش آریل، خاموش کردن کالیبان

کلاوسر برای ملموس تر کردن این جدایی، از دو شخصیت افسانه ای استفاده می کنه: «آریل» و «کالیبان» (که بهش «موموس» هم میگه). آریل، همون بخش خلاق و الهام بخش درونی ماست. اون موجودی آزاده که عاشق بازی با کلمات و ایده هاست و دلش میخواد بدون هیچ محدودیتی بنویسه. آریل وقتی میاد که ما داریم تندنویسی می کنیم، خیالبافی می کنیم یا ایده های اولیه رو روی کاغذ میاریم.

اما کالیبان (یا موموس)، منتقد درونی ماست. اون صدای غرغرو و ایرادگیری که دائم تو گوشمون زمزمه می کنه: این که نوشتی چرنده، کسی اینو نمیخونه، تو که نویسنده نیستی! کالیبان دقیقاً همونیه که ما رو از شروع نوشتن باز میداره و اگه شروع هم کنیم، با حرفاش کاری می کنه که وسط کار رهاش کنیم. تکنیک اصلی کلاوسر اینه که در مرحله نگارش اولیه، کاری کنیم که کالیبان ساکت شه و آریل با خیال راحت بتونه پرواز کنه. یعنی یه فضای امن و بدون قضاوت برای بخش خلاقمون ایجاد کنیم تا تمام ایده های خام و بی نقص، بدون هیچ سانسوری، روی کاغذ بیان. بعد از اینکه کار آریل تموم شد، نوبت کالیبان میشه که بیاد و با منطق و دقت، متن رو ویرایش کنه.

خلاصه فصل به فصل: سفری در آموزه های کتاب

فصل ۱: از ترس ناگهانی تا قدرت: غلبه بر کلمۀ نوشته شده

خب، می رسیم به شروع داستان. کلاوسر تو این فصل حسابی سراغ پدیده ترس از نگارش میره. میدونی، همون لحظه ای که به صفحه خالی خیره میشی و حس می کنی دست و پات بسته شده. ریشه های این ترس کجان؟ از کمال گرایی افراطی گرفته تا تجربیات بد قبلی و حتی ترس از قضاوت شدن. کلاوسر میگه این ترس یه چیز طبیعیه، ولی نباید اجازه بدیم ما رو فلج کنه.

اولین گام برای غلبه بر این ترس، شناختشه. وقتی بدونی چی داری، می تونی باهاش مقابله کنی. ایشون پیشنهاد میده که به جای اینکه از نوشتن فرار کنیم، با این ترس روبرو بشیم و حتی ازش به نفع خودمون استفاده کنیم. چطور؟ مثلاً به جای اینکه هدفمون یه متن بی نقص باشه، هدفمون فقط نوشتن باشه، هرچیزی که به ذهنمون میاد. این تغییر نگرش می تونه حسابی بهمون انگیزه بده و موتورمون رو روشن کنه.

فصل ۲: نگارش سریع (Freewriting): روشی برای مقابله با سختی نگارش

یکی از قوی ترین تکنیک هایی که کلاوسر معرفی می کنه، تندنویسی یا Freewriting هست. اگه از بلوک نویسنده خسته شدی، این تکنیک رو حتماً باید امتحان کنی. تندنویسی یعنی چی؟ یعنی بدون توقف، بدون قضاوت، بدون برگشت به عقب و بدون فکر کردن به گرامر و املای صحیح، هرچیزی که به ذهنت میاد رو روی کاغذ بیاری.

فرض کن یه تایمر میذاری برای ۱۰ دقیقه و شروع می کنی به نوشتن. حتی اگه هیچی به ذهنت نیومد، بنویس هیچی به ذهنم نمیاد، هیچی به ذهنم نمیاد… تا بالاخره یه چیزی به ذهنت بیاد. فواید این کار چیه؟ اولاً، کالیبان رو ساکت می کنه. چون تو به خودت اجازه نمیدی ویرایش کنی، منتقد درونی ات بی کار میشه. دوماً، جریان ایده ها رو آزاد می کنه. خیلی از ایده های خوب ما پشت فیلترهای ذهنی گیر می کنن که تندنویسی اونا رو آزاد می کنه. سوماً، سرعت و اعتماد به نفس شما رو بالا می بره. هر بار که این کار رو انجام میدی، حس موفقیت بیشتری داری و می فهمی که می تونی بنویسی.

فصل ۳: سمت راست مغز/سمت چپ مغز: این عبارت در چه مواردی به کار می رود؟

کلاوسر تو این فصل عمیق تر وارد بحث نیمکره های مغز میشه و با مثال های بیشتر، نشون میده که هر کدوم از این نیمکره ها چه نقشی تو فرآیند نوشتن دارن. مثلاً، وقتی داری ایده پردازی می کنی، دنبال یه جمله شروع طوفانی می گردی یا می خواهی یه توصیف خلاقانه داشته باشی، این نیمکره راست مغزه که داره کار می کنه. در واقع، اینجاست که آریل جشن میگیره!

حالا اگه بخواهی یه مقاله منطقی بنویسی، ساختار بندی کنی، یه پایان نامه رو منظم کنی یا دنبال اشکالات گرامری باشی، این نیمکره چپ مغزه که وارد عمل میشه و کالیبان اونجا حسابی جولان میده. کلاوسر به ما یاد میده چطوری بفهمیم کی داریم از کدوم نیمکره استفاده می کنیم و چطوری به موقع، شیفت کنیم بین این دو. با شناخت این حالات، می تونیم ابزارهای ذهنی درستی رو برای هر مرحله از نوشتن به کار بگیریم.

فصل ۴: نشخوار ذهنی: خیالبافی و خواب دیدن

این فصل یه مفهوم خیلی جالب رو معرفی می کنه: نشخوار ذهنی. کلاوسر میگه همیشه لازم نیست پشت میز بشینی و زور بزنی که بنویسی. خیلی وقتا بهترین ایده ها تو زمان هایی به ذهن ما میان که داریم کارهای به ظاهر بی ربط انجام میدیم: زیر دوش آبیم، تو ترافیک گیر کردیم، داریم قدم می زنیم، یا حتی خوابیدیم. این لحظات غیرفعال برای نیمکره راست مغز ما فرصت طلاییه تا ایده ها رو بپرورونه و به هم گره بزنه.

اهمیت این فصل اینجاست که به ما یاد میده چطوری از این زمان های به ظاهر تلف شده، به نفع نوشتن مون استفاده کنیم. چطوری این ایده هایی که مثل برق و باد میان و میرن رو شکار کنیم؟ یه دفترچه کوچیک یا اپلیکیشن یادداشت برداری همیشه همراهت باشه. به محض اینکه یه ایده خوب به ذهنت رسید، سریع یادداشتش کن. این ایده های خام، خوراک اصلی آریل برای مرحله تندنویسی هستن.

فصل ۵: شاخه بندی (Branching): روش تمام مغزی برای سازماندهی زندگی شما

بعد از اینکه کلی ایده خام با تندنویسی و نشخوار ذهنی جمع کردی، حالا چطوری اینا رو مرتب کنی؟ اینجا پای شاخه بندی یا همون نقشه ذهنی وسط میاد. این تکنیک یه ابزار فوق العاده برای سازماندهی ایده ها و ساختاربندی نوشته اته. به جای اینکه فقط لیست کنی، می تونی ایده ها رو به صورت بصری و شبکه ای به هم وصل کنی.

فرض کن موضوع اصلیت رو میذاری وسط یه صفحه، بعد ازش شاخه های اصلی بیرون میکشی (مثلاً فصل ها یا بخش های اصلی مقاله ات). بعد از هر شاخه اصلی، شاخه های فرعی رو اضافه می کنی (مثلاً زیربخش ها یا جزئیات هر فصل). این کار باعث میشه هم نیمکره راست مغزت که عاشق تصاویر و ارتباطات غیرخطیه فعال بشه و هم نیمکره چپ که دنبال نظمه، حسابی کارش رو بکنه. شاخه بندی بهت کمک می کنه قبل از اینکه شروع به نوشتن کنی، یه دید کلی از مسیرت داشته باشی و هیچ نکته ای رو از قلم نندازی.

فصل ۶: تعلل: بررسی علت و چرایی آن

همه مون با تعلل آشناییم. همون حسی که باعث میشه یه کار مهم رو هی عقب بندازیم. کلاوسر تو این فصل دقیقاً میره سراغ ریشه های این پدیده تو بحث نوشتن. چرا ما موقعی که باید بنویسیم، ناگهان هوس می کنیم آشپزخونه رو تمیز کنیم یا آرشیو ایمیل هامون رو مرتب کنیم؟

ایشون میگه گاهی اوقات، تعلل کردن یه مکانیسم دفاعی در برابر ترس از قضاوت یا شکست هست. اما نکته جالب اینجاست که کلاوسر به ما یاد میده چطوری حتی از تعلل به نفع خودمون استفاده کنیم. گاهی اوقات این کارهای فرعی که بهشون پناه می بریم، در واقع فرصتی برای مغزمون هستن تا تو پس زمینه روی موضوع اصلی فکر کنه. مهم اینه که بتونیم این کارهای فرعی رو کنترل کنیم و نذاریم کاملاً جای نوشتن رو بگیرن. گاهی انجام دادن یه کار کوچیک و آسون مرتبط با نوشتن (مثلاً سرچ یه نکته کوچک) می تونه قفل تعلل رو بشکنه.

فصل ۷: تمرین جسارت کلام: نحوۀ برخورد با منتقد کالیبان

گفتیم که کالیبان (یا موموس) همون منتقد درونی ماست که دائم تو سرمون حرف می زنه و میگه که نمی تونیم بنویسیم. کلاوسر تو این فصل حسابی این صدای مزاحم رو آنالیز می کنه و تمام ترفندهاش رو رو می کنه. اون میگه کالیبان یه دروغگوئه! و هدفش اینه که ما رو از نوشتن منصرف کنه.

چطوری با این دروغگو برخورد کنیم؟ اولین قدم اینه که صداش رو تشخیص بدیم. بفهمیم که این صدای انتقادگر، خود واقعی ما نیست. بعدش باید یاد بگیریم چطوری تو مرحله پیش نویس، اونو ساکت کنیم. کلاوسر پیشنهاد میده یه قرار ملاقات با کالیبان بذاری! بهش بگی که الان وقت اون نیست، وقت آریله. قول بده که بعداً و تو مرحله ویرایش حسابی به حرفاش گوش میدی. این تکنیک کمک می کنه کالیبان موقتاً کنار بکشه و به آریل اجازه بده کارش رو بکنه. به این می گن تمرین جسارت کلام، یعنی جرئت پیدا کردن برای بیان خودت بدون ترس از قضاوت منتقد درونی.

فصل ۸: بازبینی: بازگشت کالیبان با دعوت شما

بعد از اینکه آریل کارش رو کرد و شما یه پیش نویس خام و البته پر از اشکال نوشتاری آماده کردی، حالا وقتشه که کالیبان رو با احترام دعوت کنی به صحنه. بله، درست شنیدی! کالیبان اینجا دیگه دشمن نیست، یه دستیار حرفه ای و کاربلده. مرحله ویرایش، همون جاییه که قابلیت های منطقی و تحلیلی مغزت به شدت نیاز میشه. اینجا دیگه نباید احساسی عمل کنی، بلکه باید بی رحمانه و دقیق، متن رو زیر و رو کنی.

کلاوسر تاکید می کنه که ویرایش باید بعد از تکمیل پیش نویس اولیه باشه، نه همزمان باهاش. تو این مرحله، باید به ساختار متن، وضوح جملات، انتخاب کلمات، دستور زبان و املای صحیح حسابی دقت کنی. مثلاً میتونی متن رو با صدای بلند بخونی تا اشکالاتش بهتر مشخص بشن، یا حتی از یه نفر دیگه بخواهی که برات ویرایش کنه. مهم اینه که تو این مرحله، اجازه بدی کالیبان کارش رو به بهترین شکل انجام بده تا نوشته ات از یه متن خام به یه اثر polished و حرفه ای تبدیل بشه.

فصل ۹: ساخت فیلم های تخیلی: تصویرسازی و نگارش خلاقانه

این فصل یه جورایی برمی گرده به ریشه های خلاقیت و قدرت تصویرسازی. کلاوسر میگه که مغز ما عاشق تصاویر و داستانه. وقتی ما می تونیم قبل از نوشتن، اون چیزی که می خوایم بنویسیم رو تو ذهن مون به صورت یه فیلم یا یه تصویر زنده ببینیم، نوشتن خیلی آسون تر و لذت بخش تر میشه.

اینجا آریل دوباره پر و بال می گیره. تمرین هایی برای پرورش قدرت تصویرسازی ارائه میشه، مثلاً اینکه چشم هات رو ببندی و جزئیات یه صحنه رو تو ذهنت مجسم کنی، یا حتی شخصیت های داستانت رو تصور کنی که دارن زندگی می کنن. هرچی قدرت تخیل و تصویرسازی ات قوی تر باشه، راحت تر می تونی اون تصاویر ذهنی رو به کلمات تبدیل کنی و نوشته ات رو پربارتر و جذاب تر کنی. این کار باعث میشه که نوشته ات بوی زندگی بده و خواننده باهاش ارتباط عمیق تری برقرار کنه.

درس های کلیدی و نکات کاربردی از کتاب

دو مرحله، دو مغز: رمز نگارش روان

مهم ترین درسی که از کتاب «با هر دو طرف مغزتان بنویسید!» می گیریم، همینه: جداسازی کامل فرآیند نوشتن از ویرایش. این دو تا کار باید تو دو زمان و با دو حالت ذهنی متفاوت انجام بشن. اول اجازه بدهید نیمکره راست (آریل) آزادانه ایده تولید کنه و بنویسه، هرچیزی که هست. بعد از اینکه یه پیش نویس کامل داشتید، حالا نوبت نیمکره چپ (کالیبان) هست که با دقت و منطق، متن رو ویرایش و اصلاح کنه. این جداسازی، رمز اصلی برای غلبه بر بلوک نویسنده و داشتن یه جریان نگارشی روان و بی دردسره.

دوستی با منتقد درونی: از دشمنی تا همکاری

کالیبان یا منتقد درونی، دشمن ما نیست، فقط باید یاد بگیریم چطور مدیریتش کنیم. تو مرحله پیش نویس، باید اونو ساکت کنیم و بهش اجازه ندیم جلوی خلاقیت مون رو بگیره. با تکنیک هایی مثل تندنویسی، بهش یاد میدیم که فعلاً وقتش نیست. اما تو مرحله ویرایش، کالیبان میشه بهترین دوست و همکار ما. اون با چشم تیزبینش، تمام اشکالات رو پیدا می کنه و به ما کمک می کنه تا متنی بدون ایراد و قوی داشته باشیم. هدف این نیست که کالیبان رو از بین ببریم، بلکه باید اونو به یه ابزار مفید تبدیل کنیم.

زمان بندی هوشمندانه و پرورش ایده ها

این کتاب به ما یاد میده که همیشه لازم نیست یه زمان طولانی و بدون وقفه برای نوشتن اختصاص بدیم. گاهی اوقات، استفاده هوشمندانه از زمان های مرده یا زمان هایی که توش کاری انجام نمیدیم، می تونه خیلی مفید باشه. اون «نشخوار ذهنی» که کلاوسر ازش صحبت می کنه، یعنی استفاده از این زمان ها برای پروراندن ایده ها تو پس زمینه ذهنمون. یادداشت برداری سریع از ایده هایی که تو این زمان ها به ذهنمون میرسن، می تونه خوراک خوبی برای جلسات نوشتن مون فراهم کنه.

ابزارهای عملی در دستان شما: تندنویسی و شاخه بندی

«با هر دو طرف مغزتان بنویسید!» فقط تئوری نیست، پر از ابزارهای عملیه. تندنویسی و شاخه بندی دو تا از بهترین این ابزارها هستن. تندنویسی به ما کمک می کنه از بلوک نویسنده عبور کنیم و جریان کلمات رو راه بندازیم، بدون نگرانی از کیفیت اولیه. شاخه بندی هم یه راهکار بصری و موثره برای سازماندهی ایده ها و ساختاربندی نوشته. با ادغام این تکنیک ها تو روال روزمره نگارش مون، می تونیم هم فرآیند نوشتن رو کارآمدتر کنیم و هم استرس کمتری داشته باشیم.

این کتاب برای چه کسانی ضروری است؟

خب، شاید از خودتون بپرسید این همه حرف زدیم، حالا این کتاب به درد کی می خوره؟ راستش رو بخواهید، تقریبا به درد هر کسی که به نوعی با کلمات سر و کار داره و دوست داره بهتر و راحت تر بنویسه. بیایید چند تا گروه رو با هم بررسی کنیم:

  • دانشجویان و پژوهشگران: اگه هر ترم با کوهی از تحقیق و پایان نامه و مقاله روبرو هستید و هر بار استرس نوشتنش فلجتون می کنه، این کتاب یه فرشته نجاته براتون. یاد می گیرید چطور حجم زیاد اطلاعات رو سازماندهی کنید و بدون ترس، شروع به نوشتن کنید.
  • نویسندگان مبتدی و حرفه ای: فرقی نمی کنه که تازه قلم به دست شدید یا سال هاست می نویسید. بلوک نویسنده برای هیچ کس غریبه نیست. این کتاب به شما کمک می کنه با تکنیک های جدید، خلاقیتتون رو تازه کنید و با سرعت بیشتری تولید محتوا کنید.
  • کارآفرینان و صاحبان کسب وکار: توی دنیای امروز، نوشتن یه پروپوزال عالی، ایمیل های متقاعدکننده، محتوای بازاریابی جذاب یا حتی گزارش های دقیق، برای موفقیت کسب وکار ضروریه. این کتاب به شما مهارت هایی میده که ارتباطات نوشتاری تون رو قوی تر کنید و موثرتر باشید.
  • افرادی که از تعلل و بلوک نویسنده رنج می برند: اگه از به تعویق انداختن کارها و مخصوصاً نوشتن خسته شدید، راهکارهای عملی این کتاب، مخصوصاً بخش مربوط به کالیبان و تندنویسی، می تونه زندگی نویسندگی تون رو متحول کنه.
  • علاقه مندان به توسعه فردی: این کتاب فقط درباره نوشتن نیست، درباره استفاده بهینه از توانایی های مغز و غلبه بر موانع ذهنیه. پس اگه دوست دارید پتانسیل های پنهان مغزتون رو کشف کنید و مهارت های زندگی تون رو ارتقا بدید، این کتاب یه انتخاب عالیه.
  • کسانی که می خواهند کتاب را بخرند: اگر هنوز مطمئن نیستید که این کتاب ارزش خرید و وقت گذاشتن رو داره، این خلاصه جامع به شما یه دید کلی میده تا با اطمینان خاطر بیشتری برای خریدش اقدام کنید.

به طور خلاصه، اگه به دنبال یه راه حل عملی و اثبات شده برای بهتر نوشتن، سریع تر نوشتن و با استرس کمتر نوشتن هستید، این کتاب برای شما ضروریه. این کتاب به شما یاد میده که نوشتن نباید یه شکنجه باشه، بلکه میتونه یه فرآیند لذت بخش و قدرتمند باشه.

«وقتی در نظر داشتم که بنویسم، خانه ام را تمیز کرده و لباس هایم را به خشکشویی برده و سازماندهی کرده و فهرست هایی را درست کرده و ظرف ها را می شستم. من اگر مجبور به نوشتن نبودم، هرگز ظرف نمی شستم.» – هنریت کلاوسر

این جمله کلاوسر، داستان بسیاری از ماست. وقتی نوشتن رو به تعویق می ندازیم، هر کار دیگه ای جذاب تر میشه! این کتاب به ما یاد میده چطور با این چرخه ی تعلل مقابله کنیم و کنترل قلم و نوشته مون رو به دست بگیریم.

جمع بندی و کلام پایانی

خب، رسیدیم به آخر این سفر جذاب با کتاب «با هر دو طرف مغزتان بنویسید!». دیدیم که هنریت کلاوسر چطور با نگاهی عمیق به نحوه عملکرد مغز ما، یه رویکرد کاملاً جدید و کاربردی برای غلبه بر چالش های نگارش ارائه میده. پیام اصلی کتاب اینه که نوشتن و ویرایش دو تا فرآیند کاملاً متفاوت هستن که باید جدا از هم انجام بشن تا بتونیم از تمام پتانسیل نیمکره های راست و چپ مغزمون استفاده کنیم. یاد گرفتیم چطوری با آریل، بخش خلاق وجودمون، دوست بشیم و کالیبان، منتقد درونی مون رو، به یه دستیار حرفه ای تبدیل کنیم.

تکنیک هایی مثل تندنویسی، شاخه بندی و نشخوار ذهنی، ابزارهایی هستن که این کتاب به ما میده تا بتونیم با اعتماد به نفس و آسودگی خیال بیشتری بنویسیم. این کتاب نشون میده که اضطراب نوشتن یه مشکل قابل حل هست و با تمرین و استفاده از روش های صحیح، هر کسی می تونه به یه نویسنده روان و قوی تبدیل بشه. دیگه لازم نیست نگران صفحه خالی یا قضاوت ها باشید؛ فقط کافیه قلم رو دست بگیرید و اجازه بدید کلمات جاری بشن.

حالا که با مهم ترین آموزه های این کتاب آشنا شدید، وقتشه که خودتون دست به کار بشید. اگر واقعاً می خواهید زندگی نویسندگی تون رو متحول کنید، بهتون پیشنهاد می کنم حتماً نسخه کامل کتاب «با هر دو طرف مغزتان بنویسید!» رو تهیه و مطالعه کنید. هیچ خلاصه ای نمی تونه جای تجربه مستقیم آموزه های یک کتاب رو بگیره. پس قلم به دست بگیرید، تکنیک ها رو امتحان کنید و از دیدگاه ها و تجربیاتتون تو بخش نظرات برامون بگید. نویسندگی سفر شماست، ازش لذت ببرید!

سوالات متداول

آیا این کتاب فقط برای نویسندگان رمان است یا برای مقالات علمی هم کاربرد دارد؟

نه، به هیچ وجه! این کتاب به قدری کاربردی و جامع نوشته شده که برای هر نوع نوشته ای، از نگارش رمان و داستان های خلاقانه گرفته تا مقالات علمی، پایان نامه ها، گزارش های کاری و حتی ایمیل های روزمره، مفید و قابل استفاده است. اصول جداسازی نگارش و ویرایش و استفاده از نیمکره های مغز، برای هر کسی که می خواهد واضح، روان و موثر بنویسد، کاربرد دارد.

چگونه می توانم از تکنیک تندنویسی برای بهبود سرعت نوشتن خود استفاده کنم؟

برای شروع تندنویسی، یک تایمر برای ۵ تا ۱۰ دقیقه تنظیم کنید. سپس بدون توقف، بدون نگرانی از دستور زبان یا اشتباهات املایی، و بدون بازخوانی یا ویرایش، هر فکری که به ذهنتان می رسد را روی کاغذ بیاورید. حتی اگر چیزی به ذهنتان نرسید، بنویسید الان چیزی به ذهنم نمیاد تا جریان کلمات دوباره آغاز شود. این تمرین به شما کمک می کند تا از سد منتقد درونی عبور کنید و جریان آزاد ایده ها را تجربه کنید.

منظور از منتقد کالیبان چیست و چگونه آن را کنترل کنم؟

منتقد کالیبان (یا موموس) صدای درونی ماست که دائم ما را قضاوت می کند، به ما می گوید نمی توانیم بنویسیم و با جملات منفی و تخریب گر، باعث تعلل و بلوک نویسنده می شود. برای کنترل آن در مرحله پیش نویس، باید یاد بگیرید که این صدا را نادیده بگیرید و به خودتان اجازه دهید بدون قضاوت بنویسید. به کالیبان قول بدهید که در مرحله ویرایش، به تمام حرف هایش گوش خواهید داد. در این صورت، کالیبان موقتاً کنار می رود و به شما اجازه می دهد خلاقانه کار کنید.

آیا برای استفاده از این کتاب نیاز به دانش قبلی از علم عصب شناسی دارم؟

خیر، به هیچ وجه نیاز به دانش قبلی از علم عصب شناسی ندارید. هنریت کلاوسر مفاهیم مربوط به نیمکره های مغز و عملکرد آن ها را به زبانی بسیار ساده و قابل فهم برای عموم مردم توضیح می دهد. تمرکز اصلی کتاب بر روی تکنیک های عملی و کاربردی است که هر کسی می تواند بلافاصله آن ها را به کار بگیرد، بدون نیاز به پیش زمینه علمی پیچیده.

فرق این کتاب با سایر کتاب های آموزش نویسندگی چیست؟

تفاوت اصلی «با هر دو طرف مغزتان بنویسید!» در رویکرد منحصر به فرد آن برای جداسازی کامل فرآیند نگارش و ویرایش است. بسیاری از کتاب های آموزش نویسندگی بر روی گرامر، سبک یا ساختار تمرکز دارند، اما این کتاب مستقیماً به ریشه های روانشناختی بلوک نویسنده و تعلل می پردازد و راهکارهایی بر پایه عملکرد دو نیمکره مغز ارائه می دهد. این رویکرد به نویسندگان کمک می کند تا با رهایی از اضطراب، به پتانسیل کامل خود در نوشتن دست یابند.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب با هر دو طرف مغزتان بنویسید | هنریت کلاوسر" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب با هر دو طرف مغزتان بنویسید | هنریت کلاوسر"، کلیک کنید.